قرن ها پیش نینجوتسو در داخل یک جنگ متولد شد. این یک واقعیت بسیار متفاوت از سبک هایی مانند آیکیدو و جوجیتسوی برزیلی است که در زمان صلح پایه گذاری شده اند. زیرا به دلیل اینکه آن دوران خشونت آمیز تکنیک های نینجوتسو بر مبارزه بر روش هایی متمرکز بود که در میدان جنگ، پشت خطوط دشمن و در برابر چند مهاجم بکار می آمدند. هنر رشد کرد تا اصولی برای دفاع از خود روانشناختی را بوجود آورد که پیروان خود را از شرایط ترس از زندگی بیرون آورد.
در پایه نینجوتسو درک پایه ای است که شما به اندازه حریف کنترل ندارید. در اینکه آیا منابع فیزیکی، روانشناختی یا احساسی استرس زا هستند شکی نیست. اما شما باید قادر باشید تا بر همه اینها چیره شوید. در زمان قدیم ساکنان روستاهای نینجا در استان ایگا در ژاپن تقریبا هر روز مورد حمله قرار می گرفتند. حکایات فراوانی از جلسات آموزشی وجود دارد که در آن دانش آموزان از طریق جنگل های تاریک عبور می کنند درحالیکه شرکای آنها منتظر فرصتی برای حمله غافلگیرانه هستند. آنها با تسلط بر تنفس، حواس و هوشیاری توانستند موفق شوند. همچنین آنها یاد گرفتند که چگونه وقتی که تحت فشار قرار گرفته اند عمل کنند.
امروزه منابع استرس زا در اشکال متفاوتی وجود دارند. چالش های روزانه تا زمانی که به شدت سرعت نگرفته باشند نمی توانند تهدید جسمانی یا عاطفی برای ما به شمار آیند. ممکن است که بگوییم که " من به یک ماشین گرانقیمت نیاز ندارم، فقط ماشینی می خواهم که فردا بتوانم با آن تا فرودگاه رفته و پسر عمویم را برگردانم". درست مانند نینجاهای قدیمی ما نمی توانیم محیط مان را کنترل کنیم، اما می توانیم خودمان را کنترل کنیم. شکی نیست که مقالات بی شماری را توضیح می دهید که مفهوم "دید تونل" را توضیح می دهند. نا امیدی، ترس و خشم می تواند آگاهی شما را به منشاء این احساسات (مهاجم شما) محدود کند. این اصل از نظر روانشناختی نیز به کار می رود. فرصت در هر وضعیت استرس زایی وجود دارد، به یاد بیاورید که چگونه آزار و اذیت و جنگ موجب شد تا نینجاها نه تنها زنده بمانند بلکه تبدیل به افسانه شوند.
نینجا به این اصل به عنوان shikin harimitsu daikomyo اشاره می کند که تقریبا به معنای " هر لحظه دارای پتانسیل روشنگری باشید" می باشد. دشمنان نینجاها از برتری تعداد افراد، سلاح ها و منابع برخوردار بودند اما در نهایت نینجاها بر آن ها چیره می شدند. با وجود ویرانی هایی که دشمنان آنها به بار می آوردند اما نینجاها متوجه شدند که یک چیز است که نمی توانند از بین ببرند و آن هم توانایی و اشتیاق آنها برای یادگیری چیزهای جدید است. این اصل به عنوان یکی از اصول اصلی نینجاها در آمد.
زیبایی نینجوتسوی تاریخی در این است که تمرینات و زندگی واقعی مشابه هم هستند. تنها چیزی که موجب شکست می شد ذهنیت خود آن شخص بود. آنها هرگز اجازه ندادند که در مرحله بازنگری این مرحله حیاتی از یادگیری باز بمانند. توماس ادیسون این اصل را خیلی خوب شرح می دهد: " من 700 بار شکست خودم، من یک بار شکست نخورده ام بلکه موفق به اثبات آن شدم که این 700 راه کار نمی کنند".