یادگیری استفاده از مهارت های دفاع شخصی برای زنده ماندن در یک خطر بالقوه مرگبار، بخصوص زمانی که هرگز آن را تجربه نکرده اید می تواند بسیار مهم باشد. مهم نیست که چقدر تجربه در کاراته دارید، آن را نمی توان با زمانی مقایسه کرد که در شرایطی واقعا خطرناک گیر افتاده اید و زندگی تان در خطر است.
یکی از مشکلات عمده ای که افراد معمولی در مواجهه با خشونت دارند این است که به رفتار مهاجم دقت نمی کنند. اگر در یک خیابان تاریک و خلوت در حال قدم زدن هستید و شخصی با اسلحه جلو می آید و از شما می خواهد که پول نقدتان را به او بدهید ممکن است غافلگیر و شگفت زده شوید. با این حال شما نباید گیج شوید چراکه انگیزه دزد را درک می کنید. اما درباره مردی که در کنار شما ایستاده و ناگهان به سمت شما چرخیده و به صورت تان مشت می زند چه؟ مایه تاسف است که حملات بی قید و شرطی مانند این در حال بیشتر شدن هستند. ازجمله مثال های افراطی می توان به تیراندازی در مدارس و محل کار اشاره کرد. پس از قتل عامی که انجام می شود تنها چیزی که مقامات می گویند این است که آن پسر دیوانه شده است!
قدم زدن در خیابان تاریک شما را در مقابل خشونت بالقوه ای که ممکن است به صورت منطقی انجام بپذیرد قرار می دهد. شما نمی خواهید و نمی توانید که در 24 ساعت شبانه روز در وضعیت آمادگی رزمی قرار داشته باشید. این عملی نیست! اما آنچه که شما می توانید انجام دهید این است که برای از بین بردن قوانین داخلی خود که می گویند تمام اقدامات تهاجمی باید معقول باشند تمرین کنید.
شخصی بطور ناگهانی حمله می کند، احتمالا شما آن را می بینید و حداقل از ضربه های آینده آگاه هستید. چه واکنش فیزیکی شما را کند می کند؟ واکنش ذهنی شما چیست و در مقابل آن چه کاری انجام می دهید؟
چرا به من زل زده؟ احتمالا من را با کس دیگه ای اشتباه گرفته است. همین صحبت منتطقی می تواند شما را از یک درگیری بی خود دور نگه دارد. شما باید یاد بگیرید که در بعضی از شرایط به اعصاب خود مسلط باشید و دیگیری های بیخود ایجاد نکنید. اصرار ورزیدن به حمله قبل از مطمئن شدن از اینکه واقعا طرف قصد درگیری با شما را دارد یا نه می تواند شما را به کشتن دهد. شما باید منطق و استدلال را در هر شرایطی و در هر چیزی بکار بگیرید.