" خود را با آنچه که مفید است وفق دهید، آنچه که غیر مفید است را رد کنید و آنچه که بطور خاص مختص شما است را اضافه کنید" این نقل قولی عمیق توسط هنرمند بزرگ، بازیگر و کارگردان یعنی " بروس لی " می باشد. او که اسم اصلیش " Lee Jun-fan" است در سانفرانسیسکو متولد شد و به عنوان مردی که هنر مبارزه را انقلابی کرد شناخته می شود.
وینگ چون “Wing Chun” نوعی هنر رزمی کونگ فو است که نقش اصلی را در پیشرفت بروس لی به عنوان یک هنرپیشه رزمی کار ایفا می کرد. در سال 1957 درحالیکه بروس لی 16 ساله بود شروع به مطالعه هنر وینگ چون تحت هدایت یک مربی به نام “Yip Man” در هنگ کنگ کرد.
برنامه تمرینی او شامل یک تکنیک به نام chi sao، تکنیک های آدمک چوبی و مشت زنی آزاد بود. به دلیل گرایش رو به رشد او به مبارزات خیابانی، والدینش تصمیم گرفتند تا او را به ایالات متحده (محل تولدش) برگردانند تا با خواهر بزرگش Agnes Lee زندگی کند. پس از رفتن لی به آمریکا و عادت کردن به زندگی در آن محیط آرام تصمیم گرفت که شروع به آموزش هنرهای رزمی کند. او رسما کار خود را در سال 1959 و با آموزش دوستان خود به یک فرم مبارزه با نام “Jun Fan Gung Fu” که به معنای کونگ فوی بروس لی بود شروع کرد.
در سال 1964 پس از یک تمرین با "وانگ جک" که به عنوان نماینده یک نوع هنر رزمی چینی به نام “Xing Yi Quan” شناخته می شد بروس لی احساس کرد که از تکنیک های وینگ چون بطور کامل استفاده نکرده است به همین دلیل مبارزه طولانی مدت ادامه داشته است. با تحلیل بیشتر، او احساس کرد که اشکال هنر رزمی سنتی بیش از حد "ساده" بوده و استفاده از آنها در "مبارزه خیابانی" موثر نمی باشد. به همین دلیل، او یک هنر رزمی جدید را با ترکیب عناصری از قبیل عملی بودن، انعطاف پذیری، سرعت و کارایی به نام جیت کان دو (Jeet Kune Do) که ترجمه آن به معنای "راه متوقف کردن مشت" می باشد ابداع کرد.
بروس لی هنگام توضیح در مورد فلسفه هنر رزمی خود در نمایش تلویزیونی “Pierre Berton” گفت: شما باید بیشکل باشید، دقیقا مانند آب. بنابراین، بروس لی عناصر هنرهای رزمی را با فلسفه عمیق ترکیب کرد. این واقعیت که او فلسفه شرق و غرب را به عنوان دانشجوی دانشگاه واشنگتن مطالعه کرده است دلیل عمده ای می باشد که در آموزش هنرهای رزمی از آنها استفاده کند.
ظاهرا او جیت کان دو را بر اساس فلسفه ای که او به عنوان " سبک هیچ سبکی" می شناسد نامیده است. او اساسا تشویق می کند که یک رویکرد سیستماتیک را برای نعطاف پذیری ترغیب کند.