همه می دانند که یک مبارز خاص در یک روز می تواند هم برزنده باشد و هم بازنده. حتی در میان مبارزات نیز همیشه فردی بهتر و بزرگتر وجود دارد. هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که نتیجه مبارزه ای که در آن هر دو مبارزه در سطح یکسانی قرار دارند چه می شود. در نیروی دریایی مشکل مشابهی وجود دارد. مردان با هر وضعیت بدنی و مجموعه مهارت های مختلف وارد آموزش می شوند. دفعات زیادی هست که تمرین کنندگان فیزیکی قوی قادر به انجام تمرین نیستند، درحالیکه یک کارآموز کوچکتر در انجام دادن آن موفق می شود.
بنابراین، در حالیکه جنگجویان مهارت های متنوعی دارند، به نظر می رسد چیزی بیشتر در این بازی وجود دارد. چیزی غیر قابل مشاهده که محرکی برای برنده شدن در هر نوع مبارزه ای می باشد. ما واقعا ساز و کار پایه ای را که برای برنده شدن در مبارزه لازم داریم درک نمی کنیم. بنابراین، من از ذهنیت دنیای مبارزه و دنیای آکادمیک خود برای رسیدن به پاسخ ها استفاده کردم.
هنگامیکه شما از نظر علمی کوهی از اطلاعات را مرور می کنید به نظر می رسد که دانشمندان، مورخان و اساتید جنگی در مورد این موضوع به شکل های مختلف نوشته اند. با این حال، ایده های اصلی هرگز به یک فرم قابل هضم برای مبارزان تقسیم نشده اند، زیرا مفاهیم باید از عقلانیت زاده شوند.
اگر شما زندگینامه و کتاب های Sun Tzu، بروس لی، ژنرال جورج پاتون، Carl von Clausewitz،Massad Ayoob، سرهنگ دوم جف کوپر یا متون باستانی چینی تا حتی کتاب مقدس یهودی-مسیحی ایده ای برای برنده شدن در خود دارند. با گذشت زمان متوجه می شوید که یک موضوع مشترک شروع به ظهور می کند. به نظر می رسد مبارزه برنده یک فرمول رایج را با وجود تفاوت در اندازه مبارز، مهارت، آموزش و حتی مقیاس به اشتراک بگذارد. هنگامی که شما این موضوع مشترک را درک می کنید، چشم انداز و دید خود را در مبارزات را برای همیشه تغییر می دهید
به نظر می رسد مبارزان می دانند که باید چکار کنند وچگونه این کار را انجام دهند. به این کار تکنیک می گویند. تکنیک ها یاد می دهند که چگونه یک مبارز برنده شود، اما اگر بخواهید بدانید که مبارزان چگونه پیروز می شوند باید آصول تکنیک ها را درک کنید. اگر مبارزان فقط تکنیک ها را یاد بگیرند، یاد خواهند گرفت که چگونه بدن خود را حرکت دهند. با این حال، اصول چیزی است که ذهن و روح مبارز را حرکت می دهد. اصولی مانند استقامت، نظم و انضباط و تعهد در قلب پیروزی جای دارند. دلایل زیادی برای یادگیری اصول وجود دارند، نه اینکه فقط بر روی برنده شدن در مبارزه تمرکز کنید.
از آنجا که تمام مبارزان بدون در نظر گرفتن اهداف شان در جنگ باید همان اصول اساسی مانند عصبانیت، قدرت و کشنده بودن را داشته باشند، به منظور تشخیص یک مبارز از یک رقیب اصول گسترده تری مانند افتخار و یکپارچگی اتخاذ می شود. دانستن اینکه مبارزه چه اهمیتی دارد مهم است و همچنین تکنیک به سادگی یک مهارت خارجی است. اما اصول، مجموعه مهارت های درونی هستند که به وسیله انگیزه هدایت می شوند. بنابراین، در حالیکه تکنیک حیاتی است، موتور داخلی اصول برنده می شود.
عراق تا قبل از زمانیکه توسط ایالت متحده در جنگ خلیج فارس به زانو آمد چهارمین ارتش قدرتمند جهان بود. ارتش احتمالا قوی عراقی باید می توانست مقاومت بیشتری علیه نیروهای ایالات متحده داشته باشد اما در چند روز اول شکست خورد. اما دلیل آن این بود که بعضی از کارشناسان معتقد بودند که سربازان عراقی خواستار جنگیدن نبوده و بسیاری از نیروهای نظامی نمی خواستند که برای یک دیکتاتور جنگ کرده و جان خود را به خطر بیاندازند.
در مقابل، Vietcong (یکی از اعضای جنبش چریکی در ویتنام که با پشتیبانی ارتش ویتنام شمالی و نیروهای دولتی ویتنام با نیروهای ایالت متحده می جنگید) مقاومت شدیدی در مقابل حملات آمریکا با وجود اینکه تعداد نیروها و تجهیزات آمریکا چندین برابر آنها بود ایجاد کردند.
برخلاف نیروهای آمریکا که با بروکراسی از واشنگتن آمده بودند ویتنامی ها با انگیزه های درونی برای دفاع از کشور برمی خواستند. جنگجوی با محدودیت های کمتر به بهترین نحو عمل می کند. جنگجویان چریکی انگیزه قوی داشته و همچنین بروکراسی و کاغذ بازی های کمتری داشتند. بسیاری از مواقع